سفارش تبلیغ
صبا ویژن






فکرهای من

در خیالم تو بوی گل سرخ می دهی

عجیب رویایی شده ای برایم

من نمی دانم به اندازه ی چند گل سرخ با تو فاصله دارم

اما دلم می خواهد تمام این گل های سرخ را بخورم...

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 92/5/27ساعت 8:35 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |

 هر جا قدم می زنم یک سایه هم حس

می کنم نمی دانم سایه منم یا ...

خط خورده شدم از آدم ها ی دروغگو

چقدر دروغهایشان را دوست داشتم

دوستت دارم های الکیشان را

آدمهای دروغگو همان هایی که شب تا صبحم را رویایی می کردند

اما به دروغ !

خط خطی شده ام  مهم نیست

با عشق صادق بودم

بوی تعفن دروغ را از خودم دور کردم حتی از خاطرم که به این دروغها دل داده بود

پاک بازی مهم تر از عشقبازی ست


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 92/5/27ساعت 2:48 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |

تنهایی را دوست نداشتم ،هنوز هم نمی دانم تنهایی تاب می آورم یا نه!

تو داری تنهایی را اجبارم می کنی

با نبودنت

من هم خرده های غرورم را بر می دارم و به نا کجاها می روم

کاش دنبالم بیایی 

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - جمعه 92/5/26ساعت 12:59 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |

چه روزهای عجیبی حسرت مرا می کشیدند !

روزهای باور نکردنی ام تمامی ندارد انگار

تو باور می کنی که من از دوست داشتن می ترسم ؟

اما چه باورت شود چه نه این شده کابوس برایم که باز درگیر دوست داشتن

شوم

ترس روانم را آزار می دهد

من که آماده به میدان عشق می رفتم ترس برم داشته!

تو روی دلم می ایستم

نمی خواهم دوباره له شدنش را ببینم

آزاد نیستم اینجا

نکند که دلم بمیرد؟!


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/5/25ساعت 11:46 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |

خنده که چیز بدی

نیست زیاد، اما گریه همانی ست که لو میدهد دل بیچاره را

از هیچ کس حرف نمیزنم

باکسی هم حرف نمیزنم

حوصله ندارم بهترین جواب است برای فرار

گوش های تو که گرفته باشد دیگران هم نمیشنوند مرا!

شنیدن دیگران دردم را دوا نمیکند

سکوت میکنم و آن لحظه ای که در بغض دست و پا میزنم توی دلم میگویم

هیس،هیچ کس نیست که رفیقت شود خودت را سبک نکن

میبینی فقط روی کاغذ درد دل مینویسم و آخر هم به کاغذ میگویم

به کسی چیزی نگو کاغذ!


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/5/25ساعت 4:56 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |

من  همان شازده کوچولو ام که دوستی

ندارد

دیگر از این همه آدمهای تکراری و بی دل خسته شده ام

هیچ کس اهلی دلم نمیشود

دوستها گم شده اند؟ یا مرده اند؟ اصلا کسی دوستی می داند؟

کاش تو بیایی و مرا اهلی کنی

آنوقت همه ی دنیا بهشت می شود برای نیلوفر

من حتی گلی ندارم برای دلخوشی

فقط خیال تو را دارم

بیا و مرا اهلی کن


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 92/5/13ساعت 5:42 صبح توسط نیلوفر نظرات ( ) |

شب از پنجره اتاق تنهایم خودش را مهمان ناخوانده ام می کند

و صبح خودش را هل میدهد به اتاقم 

کار شب و روز دست من نیست همان بهتر که نیست !

دوستت دارم را گفتم به تو که ندیدمت ،اما کاش دست خودم نبود این همه دوست

داشتن

نمی دانم این روزها معنی اختیار را؟!

کاش به اندازه من درد تنهایی داشته باشی

تا

زودتر تمام کنی این همه درد را

خودم را گاهی ناز می کنم اما اگر تو بودی برایت ناز می کردم

انقدر بی صدا شده دنیایم که برای خودم لالایی می خوانم شبها

 

 

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - جمعه 92/5/12ساعت 10:8 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |

دختر خوبی باش !

دخترها فرق دارن!

بلند نخند!

هوا که تاریک شد خونه باش!

حجابتو رعایت کن!

تنهایی با دوستات بری سفر عمرا!

فوتبال دوست داری ببینی مگه تو پسری؟!!!!

دختر خوبی باش!

و این جملات را از همه جا می شنویم از خانواده از رسانه ها از الکی پاسپورت داشتن و از همه جای دنیا

چه خوش خیالیم که می گوییم دخترها آزادند و خوشبخت

یک  بار پای درددل دخترها نشستید؟

اصلا منظورم از آزادی بی حجابی نیست!

برای خوب بودن باید سختی بکشند،این کار را هم می کنند اما ظلم در حق

دختر ها زیاد است

فکر می کنیم درد حجاب دارند؟ نه ، ذوق حجاب هم دارند

یا درد این همه تبعیض را دارند؟ نه

درد وقتی استخوان سوز می شود برای یک دختر که همه ی خوب بودن های

دخترانه اش را انجام می دهد اما دیده نمی شود

انگار سوختن مال جنس لطیف است

اگر غرورش شکست مهم نیست فقط نباید غرور پسر مردم را بشکند

داد نمی زند ساکت و آرام همه ی غصه های روزش را شبهاقبل خواب اشک می کند روی بالش تازه آن هم بی صدا تا پدرش شرمنده ی داد کشیدنش نشود

دختر خوب زیادی تنهاست کسی حواسش هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دفتر خاطراتش را باید یک جایی قایم کند وگرنه سیل نگاههای زننده و کنجکاو امانش را می برد

چه فرقی می کند برای دوست داشته شدن دختر باشی یا پسر؟ اما فرق می کند

دختر ها تمام وجودشان را می دهند اما پسرها اگر وجودشان را ندهند هم تمام وجود

دختر ها را آتش می زنند بی آنکه کسی گوششان را بگیرد و ...

کمی واقعی نگاه کنیم دختر خوب را نمی بینیم چون نباید دیده شود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/5/11ساعت 1:16 صبح توسط نیلوفر نظرات ( ) |

عینک دودی به نگاهم میزنم بیشتر اوقات تا کمتر به چیزی دقت کنم

کفشهای کتانی ام را می پوشم و پیاده روی می کنم

تا سلامت باشم

بعد از یک ساعت بطری آب را سر میکشم

دوش می گیرم و کارهایی میکنم تا روز تمام شود

نماز هم می خوانم

شب روی تخت ولو می شوم

شاید بگویی روزمرگی تو را هم بیمار کرده اما نه!

درد من روزمرگی نیست

این عینک لعنتی ست که تو هم داری

که همه داریم

به نگاهمان عینک میزنیم تا کمتر به چیزی دقت کنیم

این عینک زندگی را سیاه و سفید کرده

شبیه مترسک شده ایم تو می گویی نه؟ 

کارهای روزت را ببین !

چقدر بالا و پایین میکنیم برای چیزهایی که دلیل واقعیشان را نمی دانیم

پول در می آوریم - غذا می خوریم - ورزش میکنیم - سفر میکنیم

اما باز مترسکیم چون پاهایمان را بسته ایم به این زمین

عینک دودی را بردار ببین که همه چیز تو نیستی

من برداشتم دیدم که هیچ نیستم

مترسکم برای زندگی

عینک دودی نگاهم جلوی دیدن خودم را گرفته!

من خدا دارم چرا یادم میرود که بنده اش هستم ؟

این مترسک شدن چه مرض واگیردار مدرنی ست انگار همه تلاش می کنیم تا

عینک بزنیم و مترسک شویم می گویی نه؟

از صبح چند بار می گویی بی خیال؟

چند بار بیخیال را از زبان دیگران می شنوی؟

بی خیال آدم بودن ،ما به این مترسک بودن عادت کردیم

این را به خودمان می گوییم وقتی وجدانمان خودش را به در و دیوار میزند

ما به خدا هم میگوییم بی خیال

اما یک چیز برایم عجیب است با این که مترسک می شویم اما بیشتر اوقات

دلتنگیم و کمبود چیزی را حس میکنیم این دلتنگی را من نمیدانم از کجاست!؟

تو می دانی در این مواقع ما دلتنگ خداییم یا خدا دلتنگ ما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نوشته شده در یادداشت ثابت - سه شنبه 92/5/9ساعت 5:2 صبح توسط نیلوفر نظرات ( ) |

من از سر دنیا همه جا را گشتم تو  هیچ جا نبودی تو آب

شدی در دلم!

به همه می گویم که کسی هست که دوستم دارد ، که همه ی مرا

دوست دارد اما آهسته در دفتر خاطراتم می نویسم که تو هیچ جا

نیستی

شبهایی که دلتنگی هایم زیاد است از نگاه های تند و عصبانی

دیگران ، تو را به دلم وعده می دهم میبینی خیالت شده

چسب زخم دلم                                

                                                             نیمه تمام


نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 92/5/8ساعت 7:19 عصر توسط نیلوفر نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت